پسر ناز یک ساله ام...
پسر ناز یک ساله ام...
تولدمان مبارک، چرا که تولد تو، تولد دوباره من است.
ورودت به زندگیم وقتی فقط یک کلمه تجریدی بودی، چکیده از دستان خداوند در برکه دل من، تولدت و بودنت، تمام لحظه لحظه های بودنت مبارک و پر از برکت و سرور است برای ما!
چقدر یک ساله شدنت خوب است... چقدر گذشتن یک سال از بیمارستان و زایمان و آن موجود کوچک ناتوان و روزهای سخت، خوب است... حالا تو بالیدی ...تو پسر کوچک نازی هستی که راه می روی، غذا میخوری، بازی می کنی، هشت تا دندان داری، و بلند و به تکرار می گویی : بابا بابا بابا...دد دد دد ...حالا حالا حالا پسر یک ساله منی! یک سالگی خیلی خوب است پارسا ... پر از شور و شوق زندگی هستی، با انگشتان کوچکت به اشیا اشاره میکنی، من خیلی خوشحالم که یک ساله شده ای که قد کشیده ای که می فهمی که می خندی، که یک ساله ای، که دست دستی و نی نای نای میکنی، کتاب میخوانی ... که شروع به حرف زدن کرده ای البته به زبانی عجیب و غریب، که موقع واکسن زدن یک سالگی آن همه کنجکاو به اطراف نگاه می کنی و جیغ نمی کشی وقتی سوزن فرو می رود توی پوستت، در حالی که مادرت پیشتر از فرو رفتن سوزن در پوست نازک تو چشمانش نمناک شده است... یک سالگی خیلی خوب است پارسا، خیلی زیباست و خیلی شوق دارد برای من و پدرت که تماشا کردن تو را زیباترین تابلوی هستی می دانیم...پارسای من در این سرزمینی که تو یکسالگی ات را در آن میگذارانی، چشمان زیبایت همچون دو مروارید درخشان همه را به خود جذب میکنند و هیجان مردم کوچه و خیابان از دیدنت وصف ناپذیر است، و من با لبخند همراه با غرورم هیجان آنها را پاسخ میدهم...پارسا من خوشبختم که تو پسر من هستی، هنگامی که در آغوشم به خواب میروی، زیباترین لحظات زندگیم را به من هدیه میدهی ...تو مهربان ترین فرزند ممکنی که نامه عاشقانه مرا با آمدنت پاسخ دادی ...بودنت پر از طراوت زندگی است ... پارسای من، پسر دوست داشتنی ناز من، ترا سپاس که هستی و این همه خوشبختی را به من ارزانی کرده ای ...
یک سالگی ات مبارک پسر کوچک دوست داشتنی ام، ثمره ی عشقم! پسرم! یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی! از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی...